نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - زندگی شهید
خواهر شهید «محمدرضا ناصریان» نقل می‌کند: «همه توی حیاط بودیم. محمدرضا کنار همسرش بود. به او گفت: سکینه! گنجشک‌ها رو می‌بینی! از بالای درخت پرواز کردن و رفتن! من هم باید از کنار تو پرواز کنم!»
کد خبر: ۵۶۷۰۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸

هم‌رزم شهید «عباس جمال» نقل می‌کند: «اسلحه زیر پتو به صورت موّرب بود. تیر قبل از رسیدن به پای عباس از پتو‌ها رد شد و مجروحیت سطحی برداشت و با پانسمان خوب شد. می‌گفت: این تیر هدف داشت. می‌خواست هوشیارم کنه.»
کد خبر: ۵۶۶۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷

شهید «علی حسن‌بیکی» دوم دی‌ماه ۱۳۳۹ در شهرستان دامغان متولد شد. آرامش و متانت و ادب علی زبانزد اهل محل و همه فامیل بود. روحیه جهادی و تلاشگرش در خانواده شکل گرفت و راهی جبهه شد. سرانجام ششم فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۵

شهید «داود نجم‌الدین» نوزدهم شهریور ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. نماز اول وقت و احترام به پدر و مادرش را هیچ‌گاه ترک نمی‌کرد. او بیست و یک ماه در جبهه جنوب حضور داشت و مسئول تبلیغات گردان بود. سرانجام سی‌ام فروردین ۱۳۶۴ در پادگان حمید به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰

شهید «علی‌محمد شمسی» اول مهرماه ۱۳۴۶ در روستای لاسجرد متولد شد. به خاطر خوش مشربی، همه اهل محل دوستش داشتند و خاطرش را می‌خواستند. وی سرانجام بیست و نهم فروردین ۱۳۶۷ در منطقه‌ عملیاتی فاو به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹

شهید «شکرالله شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: خب آقا شکرالله! چقدر می‌گیری این کار رو بکنی؟ گفت: کی برای کشیدن عکس شهدای پایگاه پول می‌گیره؟ پول نمی‌خوام، چون برای رضای خدا می‌خوام کار کنم به کسی نگین که این نقاشی‌ها کار منه.»
کد خبر: ۵۶۶۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸

برادر شهید «سید محمدرضا احمدپناهی» نقل می‌کند: «گفت: کدومش قشنگتره؟ ذوق کردم. دست‌وپایم را تکان دادم و گفتم: بذارم پایین! یک کفش کتانی انتخاب کردم. او هم برایم خرید؛ با دستمزد کار تابستانی‌اش. تا مدت‌ها بعد از شهادتش آن‌ها را نگه داشته بودم.»
کد خبر: ۵۶۵۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۴

خواهر شهید «ایرج ابولی»می‌گوید: «یک روز گفتم: تو چقدر سربازی رو دوست داری؟ اونجا که همش جنگه. خندید و گفت: رهبرم گفته بریم و جبهه‌ها رو خالی نکنیم. ما می‌ریم و افتخار هم می‌کنیم.»
کد خبر: ۵۶۵۸۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸

معلم شهید «عبدالله اسلامی» نقل می‌کند: «مثل این بود که ورقه امتحانش را از روی کتاب نوشته باشد. دقیقاً مثل کتاب، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. اصلاً به ذهنم خطور نمی‌کرد شاگردی تقلب کند. یکی از شاگردان از خاطرات و حوادث دیگر در مورد عبدالله حرف زد و کلی صحبت کرد. از مجموع صحبت‌هایش فقط به یک نکته رسیدم: هوش سرشار عبدالله اسلامی.»
کد خبر: ۵۶۵۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۷

همسر شهید «علیرضا همتیان‌فر» نقل می‌کند: «سه روز از تولد دخترمان می‌گذشت. آماده رفتن شده بود. فاطمه را بوسید و نگاهی به او کرد که دلم را لرزاند. موقع خداحافظی گفت: سپردمتون به خدا!»
کد خبر: ۵۶۵۵۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۸

«شهید داود ملکی‌محمدپور» بیستم فروردین ۱۳۴۱ در روستای هشت‌آباد از توابع شهرستان آرادان به دنیا آمد. کمک‌حال مادر بود و چشم و چراغ خانه. سال ۱۳۶۳ از طریق بسیج به جزیره مجنون رفت و بیست و پنجم اسفندماه همان سال در عملیات بدر در جزیره مجنون به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۵۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۷

مادر شهید «مهدی هروی» نقل می‌کند: «درد تمام وجودم را گرفته بود. دست به دامان ائمه(ع) شدم. شوهرم می‌گفت: مال حروم، بچه رو سربه راه بار نمی‌آره! من هم می‌دانستم. حرف دل من را می‌زد. می‌گفت: اگه می‌خوای بچه صالح و خوبی بدی به جامعه، باید نون حلال بدیم بخوره! قبول داشتم. مال پاک خوردم و حواسم جمع بود ...»
کد خبر: ۵۶۵۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۶

مادر شهید «غلامرضا کرکه‌آبادی» نقل می‌کند: «دو خانم کنارم آمدند و سرم را حنا گذاشتند. روسری قرمزی بر سرم بستند. با ناراحتی گفتم: چکار می‌کنین؟ پسر من شهید شده، شما حنابندان دارین؟ گفتند: نگران نباش از این که پسرت رو داماد نکردی و شهید شد، همین‌جا ضیافت باشکوهی برایش گرفتیم.»
کد خبر: ۵۶۵۳۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

زندگی خودنوشت شهید «محمود وحیدی»
شهید «محمود وحیدی» می‌نویسد: «دفعه اولی که به بسیج رفتم تا اسم‌نویسی کنم گفتند باید پدرت بیاید. من با شوقی سرشار رفتم پیش پدرم و ایشان را آوردم، ولی متأسفانه موفق نشدم. بار دوم به هر وضعی که بود آمدم به پادگان آموزشی و آموزش‌های مربوطه را دیدم. شوقی عجیب در من بود که نمی‌توانم آن را وصف کنم.»
کد خبر: ۵۶۵۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱

پدر شهید «حسین حمیدی‌فر» نقل می‌کند: «نگاهش که کردم دلم لرزید. می‌خواستم بگویم: قربون قد و بالات باباجون! چقدر نورانی شدی»، اما حرفم را نیامده قورت دادم. حسرت خوردم که باید تمام احساسم را در خودم فرو ببرم. گفت: می‌خواستم باهاتون خداحافظی کنم. پرسیدم: حالا کی بر می‌گردی؟ گفت: با خداست.»
کد خبر: ۵۶۵۱۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰

خواهر شهید «سید علی حقایقی» می‌گوید: «چاشت پدر را پیچیدم توی بقچه و دادم دستش. هنوز پدر از در بیرون نرفته سید علی هم حاضر شد. توی باغ، توی آسیاب و هرکجا که پدر می‌رفت؛ مدام صدایش می‌زد: عصای دست بابا! کجایی؟»
کد خبر: ۵۶۵۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰

شهید «حمید برناکی» اولین روز فروردین ۱۳۴۵ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. مادرش، بزرگ بانویی بود که قرآن را با صبر و حوصله به زنان شهر می‌آموخت، پس جرعه‌جرعه عشق به ائمه(ع) را به کام پسرکش ریخت و گهواره‌اش را با ذکر آیات قرآن و احادیث جنباند.
کد خبر: ۵۶۴۹۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۷

شهید «علی خسروی» پانزدهم تیرماه ۱۳۴۴ در شهرستان فیروزکوه به دنیا آمد. با پیروزی انقلاب و شروع جنگ، عضو بسیج هیأت ابوالفضل‌العباس(ع) شد. برای زیارت امام رضا(ع) بار‌ها به مشهد رفت و آرزوی قلبی‌اش را از او خواست. سرانجام بیست و چهارم اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۴۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵

شهید «یوسف پریمی» دوم شهریور ۱۳۲۷ در روستای خورزان دامغان به دنیا آمد. ساده‌زیست، کوشا و مهمان‌نواز بود. قبله چشمانش کربلا بود و قرار قلبش امام حسین (ع). ذکر مدام روز و شبش «السلام علیک یااباعبدالله» بود. سرانجام در عملیات بدر در بیست و چهارمین روز اسفندماه ۱۳۶۳ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۴۷۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴

همسر شهید «غلامعلی اشتری» نقل می‌کند: «چند روز برای مرخصی پیش ما آمد. آرام شده بود. از برخوردش احساس کردم از دیدن ما خوشحال نشده است. سرش را پایین انداخت و گفت: این بار هم شربت رو نخوردیم، اون قدر جلوتر از ما هستن که تا به ما برسه، تموم می‌شه. منظورش را نفهمیدم. با خنده گفت: شربت شهادت رو می‌گم.»
کد خبر: ۵۶۴۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳